بی تیتر اما نه بی بهانه ... (فقط برای امروززز)
[sc:Comment_Author][sc:Comment_Text]
تاریخ : سه شنبه 23 دی 1393
نویسنده : مرتضی حمزه پور

بچه ها این لحظه زیبا رو تقدیم می کنم به همه شما دوستان

 




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
مری تضو در تاریخ : 1393/10/30/2 - - گفته است :
علی جان من کجا از تو فارغم
فلسفه که پیوستگی ایجاد کرد که تا مدت ها بعد از تحویل کار از این که هر روز زنگ نمی زدی و حالم رو بپرسی , داشتم مریض می شدم که خدا دکتر نیک نام و کار مصاحبه و کد(... !) گذاری رو رسوند.
خداخیرش بده. حالا که اونم تموم شد چه کنم!!

<-CommentGAvator->
ترکاشوند در تاریخ : 1393/10/29/1 - - گفته است :
گرچه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد

<-CommentGAvator->
جوینده در تاریخ : 1393/10/28/7 - - گفته است :
واقعا......
ناگهان
چقدر زود دیر می شود!
این جمله همیشه قلبموبه درد میاره نمی دونم چرا؟؟!!!

<-CommentGAvator->
مری تضو در تاریخ : 1393/10/28/7 - - گفته است :
آره واقعا چقدر زود...
هنوز قرار بود...
یعنی میخواستم....
برنامه چیده بودم که ....
خدایا لطفا play again

<-CommentGAvator->
بهمن آبادی در تاریخ : 1393/10/24/3 - - گفته است :
حرف‌های ما هنوز ناتمام ....

تا نگاه می‌کنی :
وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی!

پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود

آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی


ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود!


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

دریافت کد نوای مذهبی
دانلود این نوا

/
کلاس تحقیقات کیفی